سالها پیش که برق نبود حس خوبی داشتیم . خاطره ها بسیار جذاب تر و رویایی تر بود با نور فانوس درس می خواندیم , مشق می نوشتیم با چراغ طوری به استقبال گلهای زعفران می رفتیم وقتی از دور دست ها نوری به چشم می خورد خبری از دوست رفیق و یا میهمانی بود . نور زیبای چراغ طوری در بزم میهمانی ها عروسی ها و تعزیه خوانی ها بسیار ماندگار و دل انگیز بود وقتی نورش کم میشد پمپ کوچکی داشت که با چند تلمبه به روشناییش می افزود . چراغ بادی بهترین یار و یاور در دل تاریکی ها و کوچه باغ ها بود ابیارها هر کدام دارای یک چراغ بودند و دایره ای گرد دور هم می نشستند که محل پاتوقشان در سر سه کیچه سر سنگاجی و سر تخت اقا میر بود
نور چراغ هایشان مجلس را گرم و تماشایی داشت و شب را به صبح با داستانهای قدیمی یشان خستگی تمام شب را از تن بیرون می ریخت
چراغ موشی وسیله ای بسیار ساده و اختراعی متفکر بود که از یک مخزن شیشه ای نفت با یک فتیله درست می شد که در دالون ها و بسیاری از خانه ها موجود بود که عطر ماندگارش هیچ گاه از مشامم بیرون نمی رود
خاطرات همیشه زنده اند یادش بخیر
درباره این سایت